ترنم باران
ترنم باران
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد

 

حتی به چشمان خودتان هم اعتماد نکنید

شاید دچار خطای دید شده باشید


به عکس زیر خوب نگاه کنید: فکر می کنید عکس زیر یک عکس متحرک است یا ثابت؟؟؟


اشتباه نکنید این خطای دید شماست که آنرا متحرک جلوه میدهد

 

 

چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, :: 11:57 :: نويسنده : مریم پژومان

خجالتی بودن کودکان(گزارشات و مقالات(


يك روانشناس:
محدوديت بيش از حد كودكان را كم‌رو مي‌كند
بازي درماني در درمان كم‌رويي مؤثرست



«
كم رويي تجربه محيطي است كه بر اثر نوع تعاملي كه با كودك برقرار مي‌شود و موقعيت‌هايي كه والدين براي كودك ايجاد مي‌كنند، به وجود مي‌آيد

دكتر اقبال زراعي روان‌شناس در گفت‌و‌گو با خبرنگار «بهداشت و درمان» خبرگزاري دانشجويان ايران

-
منطقه خوزستان - با بيان اين كه پدر و مادر بايد از اعمال محدوديت بيش از حد خودداري كنند تا كودكان‌شان دچار كم رويي نشوند، گفت:« كودكان كم رو در برقراري ارتباط با ديگران همواره مضطرب هستند

اين روانشناس ناتواني از احقاق حق، آسيب پذيري بيش از حد، افت تحصيلي و ناتواني از برقراري ارتباط با همسن و سالان را متاثر از كم رويي دانست و خاطرنشان كرد:« اگر كودك دچار اين حالات شد بايد زمينه را به نحوي براي او فراهم كرد تا ارتباطات بيشتري با همسن و سالان خود داشته باشد

وي با بيان اين كه پدر و مادر بايد رفتارهاي غير كم‌رويانه كودك را مورد توجه قرار دهند،‌ يادآور شد:« بازي درماني در رفع اين مشكل بسيار مؤثرست. »

خجالتی بودن بزرگسالان


تفاوت میان بچه‌های خجالتی و کودکان فاقد اعتمادبه‌نفس


کودک خجالتی، کودکی درونگرا است که به‌طور معمول، این صفت بر اثر ارث از مادر و پدر و یا بی‌توجهی مادر و به‌خصوص در سنین بین ۱۴ تا ۳۶ ماهگی در او به‌وجود می‌آید، به این معنا که او نیازمند توجه داشت، اما شما به او توجه لازم از ابراز نمی‌کنید.


پرسش
میان کودکی که خجالتی است و کودکی که از حرمت و اعتمادبه‌نفس پائینی برخوردار است، چه تفاوتی وجود دارد؟ این پرسشی است که من و همسرم همواره دربارهٔ فرزندانمان داریم.
پاسخ
کودک خجالتی، کودکی درونگرا است که به‌طور معمول، این صفت بر اثر ارث از مادر و پدر و یا بی‌توجهی مادر و به‌خصوص در سنین بین ۱۴ تا ۳۶ ماهگی در او به‌وجود می‌آید، به این معنا که او نیازمند توجه داشت، اما شما به او توجه لازم از ابراز نمی‌کنید؛ بنابراین، او ممکن است به این نتیجه برسد که به‌طور ختم، بچهٔ خوبی نیست و عینی در او هست که به او توجهی نمی‌شود؛ از طرفی شما نیز با گفتن و تکرار اینکه ”کودک من خجالتی است“، این صفت را در او ماندگار می‌کنید؛ او با این این صفت، زندگی می‌کند و هر چه بیشتر به طرف خجالتی بودن سوق داده می‌شود، به یاد داشته باشید که این روشی است که این نوع کودکان، توجهی را که از سوی افراد بزرگسال و در شرایط عادی دریافت نمی‌کنند، با رفتارهای شرم‌گینانه و خجالتی به‌دست می‌آورند، اما کودکی که دارای اعتمادبه‌نفس پائینی است، کودکی است که خود را قبول ندارد؛ به‌عبارتی خود را تحقیر می‌کند و خوار می‌شمارد؛ چرا که همواره تصور می‌کند دیگران نیز درباره‌اش این‌گونه قضاوت می‌کنند.
این کودک در ضمیر ناخودآگاه خود پذیرفته است که ”من کودک بدی هستم“، ”من بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی هستم“، ”من زشت و بی‌ریخت هستم“ کودکی که دارای اعتمادبه‌نفس پائینی است، از این روش برخلاف کودکان خجالتی، برای جلب‌توجه بزرگترها استفاده نمی‌کند، بلکه یقین دارد که دارای صفت‌های خوب نیست و احساس گناه می‌کند. این صفت را هم مادر و پدر در او به‌وجود می‌آورند، به‌طور مثال وقتی که کار ناشایستی می‌کند، در عوض اینکه به او بگوید: ”تو خودت خوبی، اما این کارت درست نبود“ شروع به تحقیر او کرده و از این طریق و با گفتن جمله‌هائی مانند بی‌عرضه، کودن، دست‌وپاچلفتی و از این قبیل، او را به جائی می‌رسانند که احساس گناه می‌کند و از این طریق، حرمت و اعتمادبه‌نفس او را از بین می‌برند.
کوکوشانل“ ابتدا بسیار فقیر بود. او در یتیم‌خانه بزرگ شده بود. به تنهائی شروع به یادگیری خیاطی کرد و تبدیل به اولین زن طراح لباس در دنیا و مسبب تغییر الگو و مدل لباس زن‌ها از عصر ویکتوریا به بعد شد. پشتکار او در غلبه بر مشکل‌های زیادش، منجر به ایجاد امپراتوری او در طراحی لباس شد. امروز بعد از گذشت هشتاد سال هنوز محصولات او کیفیت بالائی دارد و شهرت خود را در جهان حفظ کرده است.
توماس ادیسون“ قبل از اختراع برق به‌طور تقریبی ده هزار بار تلاش کرد تا سرانجام موفق شد. اگر او تسلیم شده بود، اکنون شما این مبحث را زیر نور چراغ نفتی می‌خواندید.
طرح اولیه شرکت ”فدرال اکسیرس“ بارها با شکست مواجه شد. ابتدا شرکت تلاش زیادی می‌کرد تا کارمندان در عوض نقد کردن چک‌هایشان در بانک از خدمات فدرال اکسیرس“ استفاده کنند. زمان بسیار زیادی طول کشید تا مردم با خدمات فدرال اکسیرس“ آشنا شدند، اما در نهایت امروزه مشتریان بسیار زیادی دارد.
””
یلوستر استالونه“ هزار بار از شرکت‌های فیلم‌سازی جواب در شنید و قبل از اینکه شرکت تولیدکنندهٔ فیلم”راکی“ را پیدا کند، آخرین پس‌اندازش را که ششصد دلار بود نیز خرج کرد. اما سرانجام شرکتی را پیدا کرد که حاضر به تولید فیلم ”راکی“ شد و در نهایت، او تبدیل به هنرپیشه‌ای تاریخی و معروف شد.
به‌طور حتم: موفقیت نیازمند تعهد و چشم برنداشتن از اهداف است. بیشتر مردم وقتی فاصله بسیار کمی با موفقیت دارند، به اشتباه دست از تلاش برمی‌دارند و تسلیم می‌شوند. به تلاش ادامه دهید. مهم نیست چطور و چقدر. اگر در واقع به آنچه انجام می‌دهید، اعتقاد دارید؛ همه تلاش و امکانات خود را به‌کار ببرید و هرگز تسلیم نشوید در نهایت موفق خواهید شد.
در واقع چیزی به عنوان شکست وجود ندارد. هر عملی پیامدی دارد و ممکن است آن پیامد همیشه آنچه شما در جستجویش هستید، نباشد. اما به هر حال، پیامد است. اگر نتیجهٔ تلاش خود را بررسی تلاش خود را بررسی کنید و پیوسته آنچه را کارآئی ندارد. اصلاح کنید، در نهایت به نتیجه دلخواه خود دست می‌یابید.
مقاوم باشید. ”ری کراک“، مؤسس رستوران‌های زنجیره‌ای ”مک دونالد“، این مطلب را به بهترین نحو توضیح می‌دهد: ”هیچ چیز در دنیا نمی‌تواند جایگزین پشتکار شود. استعداد نخواهد توانست. چون دنیا پر است از اشخاص ناموفق با استعدادهای عالی، نبوغ هم نمی‌تواند زیرا نابغه‌های ناموفق بسیار زیاد هستند. تحصیلات نیز نخواهد توانست، زیرا دنیا پر است از تحصیلکرده‌های وظیفه‌نشناس، پشتکار، عزم، اراده و عشق است که قدرت مطلق است“.

 
 

خجالت ‌می‌کشم

بچه‌های کمرو تربیت نکنیم ....


می‌توان گفت پدیده کمرویی فوق‌العاده فراگیر است و به دلایل مختلف درصد قابل توجهی از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان هر جامعه دچار کمرویی و چنین ناتوانی‌ها و معلولیت‌های اجتماعی هستند. کمرویی نزد کودکان و نوجوانان به مراتب بیشتر از بزرگسالان است.
رفتار گوشهگیری یا انزواطلبی به عنوان یکی از مشکلات عمده در کودکان و نوجوانان محسوب می‌شود و متاسفانه به علت آن که برای مدرسه یا اطرافیان ایجاد دردسر و مشکل نمیکند، دیر شناخته و گاه کودک کمرو به عنوان فردی مودب و بی‌دردسر از طرف نزدیکان معرفی می‌شود و هنگامی که با معلمان یا خانواده در خصوص مشکلات رفتاری پرسیده می‌شود، کمتر این کودکان را معرفی می‌کنند و در نتیجه شناخت و درمان آنها به تاخیر می‌افتد و زمانی متوجه مشکل می‌شوند که کار درمان سخت‌تر و وضعیت کودکان حادتر شده است. از نظر روان‌شناسان و متخصصان بهداشت روانی، کمرویی و انزواطلبی از مشکلات جدی کودکان است. کمرویی شدید ویژگی شخصیتی پردردسری است.
نشانه‌های کمرویی در کودکان
در کمرویی شدید کودک از تماس با افراد و شرکت در گفتارهای اجتماعی پرهیز می‌کند. علایق ذهنی و عاطفی کودک نسبت به محیط خارج کم می‌شود. این دسته از کودکان یا نوجوانان معمولا از داشتن دوست محروم هستند، یا تک‌دوست و بسیار به او وابسته‌اند و به طور کلی از بودن در کنار هم سن‌های خود لذت نمی‌برند و به فعالیت‌هایی که بچه‌های دیگر در آن شرکت داشته باشند، علاقه‌ای نشان نمی‌دهند و بازی در تنهایی را به جمع ترجیح می‌دهند.
این کودکان و نوجوانان احساس بی‌کفایتی می‌کنند و به دنیای درون خود پناه می‌برند و بیش از حد متواضع هستند و

حتی اگر با مساله‌ای مخالف باشند، جرات بیان مخالفت با نظرات خود را ندارند. این افراد نسبت به مسائل اطراف خود حساسیت بیش از حدی دارند و اگر مساله‌ای مخالف‌ نظر آنها باشد یا مجبور به شرکت در کار جمعی باشند، در گوشه‌ای کز می‌کنند و با کسی حرف نمی‌زنند و گاه هنگام شدت ناراحتی، ناخن‌های خود را می‌جوند.
اثرات کمرویی بر کودکان
کمرویی شدید، قدرت مبارزه برای گرفتن حق را از انسان می‌گیرد و آدم کمرو اجازه می‌دهد هر کس صدایش بلندتر و انصافش کمتر است، حق او را ضایع کند. چنین شخصی چون معمولا قادر نیست عقاید خود را بدرستی بیان کند، بی‌عرضه و احمق به نظر می‌رسد.
انسان‌های کمرو با آن که نیاز عاطفی شدید دارند، در تمام مدت عمر بی‌یار و یاور می‌مانند. اگر کمرویی ادامه یابد و عواملی نیز آن را تشدید کنند، طفل دچار عقده خودکم‌بینی می‌شود و در طول زندگی ناموفق خواهد بود. کودکانی که کمرو بار می‌آیند، بتدریج احساس خود ارزشمندی‌شان به حداقل می‌رسد و عزت نفس آنها از بین می‌رود. در نتیجه این امور انگیزه ایشان برای انجام کارها به حداقل کاهش می‌یابد و لذا دچار شکست‌های پیاپی می‌شوند و مواجه شدن با تجارب تلخ و ناموفق سبب استمرار حالت کمرویی در این گونه کودکان می‌شود.
علل کمرویی در کودکان
معمولا کودکان شدیدا کمرو دارای پدر و مادر کمرو و خجالتی هستند. به همین دلیل فرصت‌ها و روابط کمتری برای ملاقات و معاشرت با دیگران داشته‌اند.
بخشی از این ویژگی ارثی و بخش عمده آن محیطی است. کمرویی برای کودک ۱۲ ماهه‌ای که خود را پشت چادر مادرش مخفی می‌کند یا پسربچه ۳ ساله‌ای که از بودن با کودکان دیگر خجالت می‌کشد، بسیار طبیعی است. اعتماد نداشتن به خود و احساس حقارت نیز یکی از مهم‌ترین عوامل کمرویی است.
کمرویی پدیده‌ای ارثی نیست که از پدر و مادر به کودک منتقل شود، بلکه والدین کمرویی را در خانواده به کودک می‌آموزند. آموزش کمرویی از طریق اضطراب و کمرویی پدر و مادر یا تنبیه و تهدید کردن کودکان انجام می‌گیرد.
از سوی دیگر، کمال‌جویی پدر و مادر نیز کودک را به طرف کمرویی سوق می‌دهد. یعنی برخی پدران و مادران به دلیل کمال‌جویی خود نمی‌گذارند کودکانشان مهارت‌های لازم را کسب کنند.
محرومیت از محبت، نقص عضو یا بیماری‌های دیگر جسمانی، شکست‌های متعدد در زندگی، تحقیر کودک جلوی جمع و نداشتن معیارهای خاص را نیز می‌توان به عنوان علل این مشکل به شمار آورد که در صورت استمرار آن کودک دچار افسردگی یا اسکیزوفرنی می‌شود.
از علل دیگر کمرویی کودکان می‌توان به غلبه و سلطه غم و اندوه بر آنان به علت فقدان غریزی از دست رفته، تنگدستی و فقر خانواده مخصوصا برای کودکان تیزهوش، احساس گناه غیرقابل جبران یا فوقالعاده شرم‌آور برای برخی از آنان، ضعف جسمی و مخصوصا نقص و نارسایی عضوی که موجب شرمساری گردد، خودپرستی، خودخواهی و کبر، به گونه‌ای که دیگران او را داخل آدم به حساب نیاورند، ضعف تحصیلی و عدم پذیرش در خانه، مدرسه یا در میان جمع وجود حسادت یا کینه‌ای ریشه‌دار در کودک، وجود ترس و احساس ناامنی بسیار از جهات مختلف، وجود پاره‌ای از بیماری ناشی از تعادل نداشتن ترشح برخی غده‌های درون‌ریز چون غده تیروئید، ناراحتی از زندگی و از جریان‌های خانواده و بخصوص درگیری والدین و وضع نابسامان آنها در برخوردها و دعواها.
چگونه می‌توان از کمرویی کودکان پیشگیری کرد؟
- به طور کلی، هنگامی که با فرزندتان صحبت می‌کنید، به چشمانش نگاه کنید تا او نیز جرات نگاه کردن پیدا و اعتماد به نفس کسب کند.
- کودک هنگامی می‌تواند بخوبی سخنش را بگوید که مادر گوش‌هایش را در اختیار او قرار دهد و با دقت به تمام حرف‌هایش گوش کند؛ زیرا این امر نیز در جلوگیری از کمرویی بسیار موثر است.

انسان‌های کمرو با آن که نیاز عاطفی شدید دارند، در تمام مدت عمر بی‌یار و یاور می‌مانند. اگر کمرویی ادامه یابد طفل دچار عقده خودکم‌بینی می‌شود و در طول زندگی ناموفق‌خواهد بود
- مهارت‌های اجتماعی مثل: ورزش، نقاشی، طراحی، قصه‌گویی و لطیفه‌گویی نیز در تقویت روحیه کودک و پیشگری از کمرویی اثرات فراوان دارد.
- اگر پدر و مادری می‌بینند که کودکشان خجالت میکشد، لازم نیست او را وادار کنند که در میان مهمانان صحبت کنند و یا به زور برای خاله جان شعر بخوانند! این عمل سبب میشود کودک در اتاقش مخفی شود، گریه کند و کلا از جمع گریزان باشد و در مهمانی‌های آینده در جمع شرکت نکند.
- هنگامی که مهمانی به خانه شما می‌آید، مانع دیدار فرزندتان با آنها نشوید و اجازه بدهید با آنها معاشرت کند
- هرجا مناسب است، فرزندتان را همراه خود ببرید تا احساس کند او را به حساب می‌آورید.
- او را تشویق کنید تا حرف‌هایش را با صدای بلند بزند و هنگامی که می‌خواهد کاری انجام بدهد، بدون آن که چندان دخالتی در کار او بکنید، کمکش کنید.
GetBC(11);

سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 20:43 :: نويسنده : مریم پژومان

 

اختلال ناخن جویدن چیست؟

ناخن جویدن یکی از اختلالاتی است که اغلب در کودکان و گاهی بزرگسالان دیده می شود این عمل مانند انگشت مکیدن به طور ناخودآگاه صورت می گیرد یعنی افراد مبتلا به این اختلال هنگام جویدن ناخن متوجه عمل خود نیستند . بعضی از افراد به جویدن ناخن و بعضی دیگر به جویدن اطراف ناخن می پردازند و عده ای هم هر دو عمل را انجام می دهند .
اما شروع این اختلال :
احتمالاً این اختلال از ۴ یا ۵ سالگی شروع می شود ولی در سنین ۸ تا ۱۲ سالگی بیشتر دیده می شود . بر اساس تحقیقات انجام شده ناخن جویدن بیش از سایر اختلالات در میان دانش آموزان مدارس شایع است و این اختلال در بین دخترها بیشتر از پسرها است . بر اساس تعریف های پزشکی ،‌این عمل به افراد اجازه می دهد تنشهای عصبی خود را کاهش دهند و برایشان مثل آرامبخش عمل می کند این مشکل در افراد نشاندهنده نوعی اختلال ساده است که نوجوانان ناآرام با آن دست به گریبانند .

علت ناخن جویدن

ناخن جویدن ممکن است علتهای زیادی داشته باشد ولی مهمترین علت آن بدین قرار است :
به نظر روانشناسان کودکانی که ناخن های خود را می جوند : بی قرار ، مضطرب و … دارای انرژی زیادند و به طوریکه حتی در خواب نیز آرامش ندارند . این افراد مضطرب و عصبی در موقع صحبت کردن یا انتظار کشیدن با انگشتان خود و یا با وسیله ای دیگر بازی می کنند . عده ای دیگر نیز اعتقاد دارند که سوء تغذیه و کمبود ویتامین a در بعضی از کودکان ، آنان را دچار حالت عصبی می کنند که این امر موجب جویدن ناخن شود توسط فرد عصبی می شود .
ترس و دلهره از علتهای دیگر این اختلال است .
کودکانی که شاهد درگیری والدین خود هستند یا هنگام امتحانات مدرسه یا درس رسیدن معلم یا هنگام دیدن فیلم ترسناک ، دچار ترس و دلهره می شوند که برای تسکین خود ، ناخودآگاه شروع به جویدن ناخن می کنند همچنین این عمل در کودکانی که والدینشان ناآگاهانه و به بهانه های مختلف در آنها ایجاد ترس می کنند زیاد دیده می شود به عنوان مثال وقتی والدین به کودک خود می گویند اگر گریه یا اذیت کنی می گویم لولو تو را بخورد یا ترساندن او از دکتر و آمپول از شیوه های غلطی است که والدین برای ساکت کردن کودک اعمال می کنند . این شیوه های غلط می تواند سبب اختلالات زیادی از جمله ناخن جویدن شود .
چنانچه یک یا هر دو والدین ، عادت به ناخن جویدن داشته باشند احتمال آن که کودک آنها نیز به این عادت مبتلا شود بیشتر از کودکانی است که والدین آنها دچار این اختلال نیستند . کودکان می آموزند و می بینند که پدر و مادر آنها به هنگام ناراحتی این عمل ( جویدن ناخن ) را انجام می دهد از این رو یاد می گیرند برای رفع ناراحتی خود به این عمل بپردازند . بعضی از کودکان نیز این عمل را از دستان خود تقلید می کنند زیرا نفوذ دوستان بسیار زیاد است و ممکن است کم کم تحت تاثیر دوست خود قرار گیرد .

پیشگیری از جویدن ناخن

اولین باری که متوجه می شوید کودکتان ناخنهایش را می جود ، می توانید قبل از آنکه به یک عادت ریشه دار و تثبیت شده تبدیل شود ، یک برنامه پیشگیری عادت را جهت ترک این رفتار شروع نمایید . می توان با کوتاه کردن ناخنهای کودکتان از بروز این عمل جلوگیری کنید . ناخن های زبر و ناهموار کمتر کودک را جهت انجام این عادت اغوا می کند البته باید دانست سرزنش کردن یا مورد تمسخر قرار دادن کودکی که تازه ناخن جویدن شروع کرده می تواند انجام این عادت را افزایش دهد . بنابراین قبل از شروع هرگونه کشمکش که عملاً باعث شکست شما می شود ، سعی کنید از جهت دیگری به این مسئله نزدیک شوید به عنوان مثال می توان از روش تمجید استفاده کنید ، زمانی که کودکتان با دستهایشان کاری سودمند و سازنده انجام می دهند به آنها توجه کنید و به آنان بگویید از اینکه می بینید ناخنهایشان را نمی جوید ، شاد و خوشحال هستید و زمانی که این عادت را انجام می دهند ، آنان را نادیده بگیرید . همچنین می توانید برای کودکان من بالاتر ( حداقل ۵ ساله ) کار را با یک بحث متقاعده کننده دربارة مضرات ناخن جویدن شروع کنید . به کودکان نشان دهید زمانی که ناخن زیاد جویده شود چقدر می تواند دردناک باشد ، به آنها بگویید که ناخن های جویده شده به ظاهر دستها صدمه می زند و کودکانی که دچار این عادت هستند زمانی که بزرگ شدند در پیش دوستانشان احساس خجالت خواهند کرد زیرا ناخن هایشان خیلی کوتاه و کلفت به نظر خواهد رسید !

روش درمان

بعضی از مادران می ترسند که جویدن ناخن سبب ناراحتی معده و بیماری کودکشان شود همچنین خوردن اطراف ناخن جلوه بدی دارد بنابراین به روشهای مختلف مانند : سرزنش ، تهدید ، تنبیه ، بستن و مالیدن مواد تلخ و بدمزه به انگشتانی که ناخن هایش جویده می شود متوسل می شوند تا کودک این عادت را ترک کند . اما باید دقت کنیم این اعمال نه تنها باعث ترک عادتش نشده بلکه او بیشتر به این عمل پرداخته و احتمالاً اختلالات دیگر نیز شده است . والدین باید بدانند جویدن ناخن ناخودآگاه و تحت فشار عصبی یا برحسب عادت صورت می گیرد و باید با توجه به علل و رفع آنها به درمان آن پرداخت پس والدین باید چه کارهایی انجام بدهند :
اول از همه باید به دنبال علت پرداخت که چه علتی باعث این عمل در کودک شد همچنین نباید انتظار داشته باشیم که یکباره این عادت ترک شود بلکه قدم به قدم باید جلو رفت .
چون ناخن جویدن ناخودآگاه و بر اثر فشار اضطراب درونی صورت می گیرد لذا باید عامل اضطراب را از میان برد .
اوقات فراغت فرد مبتلا را با فعالیتهای مورد علاقه او از جمله فعالیتهای هنری ، ورزشی پر کنید ، این فعالیتها می تواند در کم کردن و ترک این عادت موثر باشد .
هر بار که کودک در ترک عادتش موفقیتی بدست آورد او را تشویق کنید و این امر باعث می شود که در ترک عادتش تشویق شود .
کودک را به خاطر این عمل نترسانید و یا تنبیه نکنید و یا اینکه از داروهای تلخ و فلفل استفاده نکنید زیرا این اعمال باعث احساس گناهکاری و اضطراب در فرد می شود و باعث بیشتر شدن این عمل می شود و یا حتی ممکن است باعث بوجود آمدن اختلالات دیگر شود .
در مورد پیامدهای مثبت و منفی عادت ناخن جویدن ، با کودک صحبت کنید . با قرار دادن آینه در مکان هایی که کودک بتواند خودش را در حال ناخن جویدن ببیند ، آگاهی او را بالا ببرید و روش درمان بدین صورت است که : هر صبح و عصر پنج دقیقه را به انجام دادن این عادت در جلوی آینه اختصاص دهید . به کودکتان یاد بدهید در حالی که به آرامی دستهایشان را به طرف دهانشان می برند و شروع به ناخن جویدن می کنند خودشان را تماشا کنند زیرا ناخن جویدن عملی است که نمی توانید خودتان را در حین انجام آن ببیند . بنابراین ، این تمرین به کودکتان کمک می کند تا بفهمند که در چشم دیگران چگونه به نظر می آیند ، وقتی این تمرین را کودکان انجام می دهند باید آنان را متقاعد سازید تا با صدای بلند بارها و بارها بگویند که دیگر نمی خواهند بیشتر از این مرتکب این عمل شوند .
روش دیگر درمان این است که دقیقاً تشخیص دهید که کودکتان چه زمانی ناخن جویدن را شروع می کند ، سپس رفتارهای جدید را جایگزین آن کنید مثلاً به جای اینکه شروع به جویدن ناخن بکند به مدت یک دقیقه دستش را تکان دهد و یا شروع به نوشتن کند و یا نقاشی بکند و کارهای شبیه به آن انجام دهد . در آخر باید به این نکته اشاره کنیم که عادت ناخن جویدن سریع از بین نمی رود و احتیاج به زمان دارد .

• علل ناخن جویدن
چرا دست کودکی به سمت دهانش بالا می رود؟ گروهی از پزشکان بر این باورند که همیشه علت خاصی برای عادات گوناگون وجود ندارد، بلکه گاهی آنها رفتارهای آموخته شده ای هستند که تنها پیامدهای مثبت و خوشایندی برای کودک (و یا نوجوان) داشته اند.

 

برای مثال، می توانید زمانی که دست فرزندتان به سوی دهانش بالا می رود، دقت کنید و محرک هایی را که موجب این عمل در کودک شده است بهتر ارزیابی کنید. شاید او در همان لحظه به کاری که باید انجام دهد و برایش مشکل است فکر می کند، می توانید خیلی ملایم از او بپرسید آیا می داند دستش را به دهان برده است ؟
از جمله دلایل رایجی که موجب ناخن جویدن در کودکان و نوجوانان می شود، آن است که درصدد کاستن از فشارهای عصبی و تنش های روزانه خود هستند.

 

آنها از این طریق سعی می کنند با هیجانات و بحران های عاطفی درونی شان به مقابله برخیزند. از این رو گروهی از روانشناسان بر این باورند که نفس «جویدن ناخن» عادتی زشت و ناپسند نیست، بلکه تنها مفری برای رهایی از تنش و استرس در کودک است.
همه ما لحظات بحرانی و ناخوشایندی را در زندگی تجربه کرده ایم و شدیداً تحت تاثیر شرایط ناگوار قرار گرفته ایم. برای کاستن از تنش های روزانه به افراد بالغ توصیه می شود از روش های کاهش استرس و اضطراب، آرام سازی عضلانی، پیاده روی، یوگا و حرکات ورزشی آرام استفاده کنند. اما کودکان برای آرام سازی هیجانات تندشان روش های خاص خودشان را دارند.
گاهی والدین تصور می کنند که یک کودک چرا باید فشار عصبی داشته باشد؟ آیا مگر دوران کودکی دوران فراغت، بازی و بی خیالی نیست؟ اگر کودکی بنا به دلایلی عصبی، تندخو و پریشان شود، این موضوع ناشی از خطا و اشتباه والدین و اطرافیان اوست ؟ پاسخ هر دو سئوال «منفی» است.

 

دوران کودکی همچون بزرگسالی، توام با استرس ها و فشارهای روانی گوناگونی است. بزرگ شدن کاری بس دشوار و مشکل است.

 

والدین نمی توانند و به عبارتی نباید جلوی تمامی فشارها و نگرانی های زندگی را برای کودک بگیرند. هر کودک باید سعی کند روشی برای کاستن از بار هیجانات و عواطف تند خود انتخاب کند که هم موجب راحتی و آرامش خیال او شود و هم مورد قبول خانواده، اجتماع و شخصیت خود او باشد.
• کمک های والدین و مربیان
والدین و اعضای موثر خانواده کودک برای درمان و کمک به کودکانی که عادت به جویدن ناخن های شان دارند، روش های گوناگونی برمی گزینند.

 

گروهی از آنها با ساده ترین عادت ناخوشایند فرزندشان چنان عصبانی و خشمگین می شوند که با شدیدترین شیوه های تربیتی درصدد مقابله با آن برمی آیند. در حالی که گروهی دیگر صبورانه و با ملایمت آرامش خود را حفظ می کنند و سعی دارند روند تشخیص، درمان و بهبودی فرزندشان را پی بگیرند و با همکاری ها و حمایت های خود مانع از تشدید اوضاع شوند.

 

در بسیاری از موارد اگر والدین و اعضای موثر خانواده عادت ناپسند فرزندشان را تا مدتی نادیده بگیرند، پس از مدتی آن عادت به کلی از بین خواهد رفت؛ زیرا یا کودک نیازی به تکرار و استمرار آن ندارد و یا این که به تدریج بر اثر آن رشد و تحول کودک کاهش خواهد یافت و به کلی از یاد خواهد رفت.
به طور کلی چنانچه کودک عادتی دارد که مادر و پدر درصدد کاهش آن هستند، می توانند با استفاده از روش های ساده زیر موجب کاهش و قطع آن شوند.
۱ _ سعی کنید حواس کودک را پرت کنید. زمانی که درمی یابید کودک مترصد جویدن ناخنش شده است، با او صحبت کنید (بازی های کلامی بهترین روش به حرف گرفتن کودک است)، اسباب بازی به دست های او بدهید تا دست هایش درگیر بازی با آن شود و فکر ناخن جویدن به سرش نزند.

 

در مواردی این روش ها موثر واقع می شوند و در مواردی نیز کارایی چندانی ندارند؛ در این صورت بهتر است با کمی دقت و توجه نسبت به محرک های گوناگونی که می تواند مانع از عمل جویدن ناخن در کودک شود، پیدا کنید و آنها را به کار ببرید.
۲ – در مواردی بهترین کاری که والدین در مقابل این عادت فرزندشان می توانند انجام دهند، آن است که هیچ عکس العملی نشان ندهند. انتقاد، اوقات تلخی، ریشخند کردن، تذکرهای ممتد (تو مثل نی نی کوچولوها مدام دستت در دهانت است)، یا تهدید و سرزنش کردن (مریض می شوی، دست هایت زشت می شوند)، هیچ تاثیری در کاهش این عادت ندارند.

 

آنها باید از روش های حمایتی همه جانبه استفاده کنند؛ زیرا والدین نزدیک ترین افراد زندگی کودک هستند که می توانند او را در این کار کمک و هدایت کنند.

 

اگر آنها برای کاستن از عادات ناخوشایند فرزندشان از روش های تند و خشونت آمیز استفاده کنند، نه تنها موجب کاهش آن عادت نخواهند شد، بلکه فشار عصبی بیشتری هم بر کودک وارد می آورند.

 

والدین و مربیان می توانند با الگو قرار دادن خود و آموزش روش های آرام سازی، ورزش های ساده و گوناگونی را به فرزندشان یاد بدهند.

 

برای مثال همگی روی زمین بنشینند، نفس های طولانی بکشند، تصورات آرام بخشی در ذهن خود مرور کنند و با حفظ آرامش عضلانی خود سعی کنند شیوه های کاهش فشار عصبی را به فرزندانشان بیاموزند.
۳ _ بنشینید و خیلی آرام درباره ناخن های فرزندتان با او صحبت کنید. از آنجایی که کودکان مایلند توجه، محبت و حمایت مادر و پدر خود را هیچ گاه از دست ندهند، تلاش می کنند که با انجام خواسته های آنان رضایتشان را جلب کنند.
به او بگویید؛ اگر ناخن هایش را بجود، انگشتان نازیبایی خواهد داشت و نمی تواند آنها را به سایرین نشان دهد.

 

• از او بپرسید؛ در چه مواقعی شروع به جویدن ناخن می کند؟ شاید او دلیل بخصوصی را برای این کار توضیح دهد. به او بگویید؛ زمانی که متوجه این عمل او شوید، با گفتن کلمه و یا عبارت خاصی حاضرید به او یادآوری کنید که دست از جویدن ناخن بردارد.
به او بگویید که قصدتان آشوب به پا کردن و جر و بحث با او نیست؛ بلکه تنها قصد دارید به او کمک کنید.
• فکر نکنید که او عمداً شروع به جویدن ناخن می کند. این کار برای او به صورت عادتی مستمر درآمده است که احتمالاً قادر نیست جلوی خودش را بگیرد. اگر او واقعاً دوست دارد که عادتش را ترک کند، شما می توانید به او در این کار کمک کنید.
• آیا وقتی که کودک شروع به جویدن ناخن می کند و شما به او تذکر می دهید، باز هم دستش را در دهان می گذارد و یا دستش را با سر آستینش می پوشاند؟ به او بگویید زمانی که یکی از دست هایش را برای جویدن ناخن بالا می آورد، سعی کند با دست دیگرش آن را بگیرد و مانع از بالا رفتن آن شود.
۴ – والدین می توانند از روش های رفتاردرمانی (دادن ستاره و یا برچسب های عروسکی به کودک) استفاده کنند. بر طبق این روش ها، هر روزی که کودک ناخنش را نجود، ستاره ای به عنوان پاداش به او می دهند و چنانچه بتواند تعداد این ستاره ها را به ۱۰ برساند، جایزه و پاداشی دریافت خواهد کرد که موجب تقویت رفتار خوشایند او (یعنی نجویدن ناخن) می شود. برای دختران خردسال، شاید بهترین پاداش مرتب کردن ناخن ها و لاک زدن و یا ستاره زدن بر روی ناخن هایش باشد.
۵ _ یکی دیگر از روش های مقابله با ناخن جویدن کودکان، استفاده از دستکش های تزئینی است. گروهی از کودکان زمانی که انگشتان شان را می بینند، به این کار مشغول می شوند. در حالی که اگر انگشتان آنها در دستکش باشد، هم متوجه قول خود می شوند و هم محرکی خارجی آنان را از این کار بازمی دارد.
۶- سعی کنید نگرش و دیدی مثبت، سازنده و شفاف نسبت به حل مشکل کودک داشته باشید. اگر هدف شما خاموش ساختن عادتی ناخوشایند در فرزندتان است، بهتر است آن را ملایم و واضح برای او توضیح دهید. سرزنش کردن و تنبیه کودکی که عادت به جویدن ناخن هایش دارد، نه تنها روش مقابله مناسبی برای درمان آن نیست، بلکه کودک را عصبی تر و لجوج تر می کند و همین امر موجب تشدید این عمل در کودک می شود.

 

بهتر است قبل از آن که والدین درصدد درمان و بهبودی کودک برآیند، سعی کنند عوامل مختلفی را که می تواند در تشکیل و تثبیت این عادت در فرزندشان موثر باشد، بررسی نمایند.

 

برای مثال، چه مدت است که کودک شروع به جویدن ناخن کرده است؟ آیا این رفتار او عکس العملی نسبت به فشارها و استرس های عصبی است؟ (آیا والدین مشاجرات طولانی دارند؟ آیا اخیراً کودک بیمار بوده است؟ و …) اگر چنین است، جای امیدواری است که با تغییرات و آرام سازی محیط این عادت خود را ترک کند.

 

آیا مدت ها است که او این عادت را دارد و آیا تاثیری بر روند زندگی عادی روزانه او (روابط خانوادگی، دوستان، آموزگاران مدرسه، جمع همکلاسی ها و…) گذاشته است؟ آیا کودک در شرایطی خاص (مکان و زمان به خصوصی) مشغول ناخن جویدن می شود؟

 

برای مثال، هنگام تماشای تلویزیون، نشستن در اتومبیل، بازی با همسالان و … در نظر داشته باشید تشخیص زمانی که کودک ناخن می جود و یا نمی جود، در انتخاب شیوه درمان می تواند نقش مهمی داشته باشد.
۷ _ زمانی که فرزندتان رفتارهای خویشتن دارانه از خود نشان می دهد، حتماً او را مورد توجه، محبت و حمایت خود قرار دهید.

 

برای مثال، اگر دخترتان سعی می کند کمتر ناخن هایش را بجود، برایش لاک و یا انگشتری بگیرید که بتواند با نشان دادن آن به دیگران، تشویق شود عادت خود را کاملاً ترک کند و یا هنگامی که پسرتان درصدد ترک عادت ناخن جویدنش برمی آید، حتماً او را با خواندن داستان های مورد علاقه اش، پارک بردن، نقاشی کشیدن و… سرگرم سازید و علت تشویق های خود را برایش توضیح دهید.
از آنجایی که هر عادتی برای این که کاملاً در کودک تثبیت شود، زمان می خواهد، طبیعی است که برای ترک آن هم، زمان لازم است.

 

در بیشتر موارد، یک عادت چندان طول نمی کشد که عادت به حساب آید؛ زیرا ممکن است حاصل یک مشکل و یا بیماری جسمی باشد. برای مثال زمانی که کودکی مدام بینی اش را می مالد، شاید خشکی و یا مجروح شدن مخاط بینی عامل اصلی این رفتار کودک است، و یا کودکی که مدام شست خود را می مکد، شاید دچار اضطراب و پریشانی مفرط باشد.

 

یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : مریم پژومان

 

: جمله ی خارج شده از  دهان 

 

: زندگی و عمر گذشته 

 

: تیر رها شده از کمان

 

:فرصت های از دست رفته در زندگی

 

دوستان بهتون توصیه می کنم این داستانو بخونید؛ پشیمون نمی شید.

 

هر چقدر  به خود فشار می‌آورم یادم نمی‌آید که چگونه سر از اینجا درآوردم. تا چشم کار می‌کند خاک نرم و گرمای کشنده‌است. آفتاب لعنتی تا مغز استخوان آدم فرو می‌رود. بوی پخته شدن پوستم را احساس می‌کنم. اولش فکر می‌کردم  باد گرم است که بوی غذای پخته را با خودش می‌آورد، اما چند ساعتی است فهمیده‌ام این پوست بدنم است که دارد توی این آفتاب لعنتی می‌پزد. یادم نمی‌آید که چگونه سر از اینجا درآوردم. تا جائی که به یاد دارم چند مایلی است که در این صحرای بی آب و علف پیاده راه می‌روم. چند ساعت پیش، دقیقا نمی‌دانم چند ساعت، به جمجمه حیوانی برخوردم. سعی کردم، اما نتوانستم تشخیص دهم آن قیافه عوضی مال چه حیوان بو گندویی بوده. تا به حال ذهنم را الکی مشغول خود کرده.

 جیره آبم تنها یک بطری نصفه پر است که آن هم دارد توی این آفتاب لعنتی کمتر و کمتر می‌شود و مجبورم بطری را زیر لباس‌هایم قایم کنم تا دست آفتاب لعنتی به آن نرسد. یک بار از دور مردی را دیدم که ایستاده بود و زحمت تکان خوردن را هم به خود نمی داد.با سرعت به طرفش دویدم.می دانید با چه چیزی مواجه شدم؟یک سنگ بد قواره که شبیه آدم کله پوک و عوضی‌ای مثل خودش بود. از فرط عصبانیت به او فحش دادم. حتی بهش تف انداختم.

 شنیده‌ام که شب‌های صحرا برعکس روزهایش سرد و طاقت فرساست و چند ساعت دیگر بایستی سرمای لعنتی را تحمل کنم. می‌دانید؟! چیزی دستگیرم شده. تا چیزی را تجربه نکردید درباره‌اش حتی فکر هم نکنید و به حرف عده‌ای احمق گوش ندهید.حداقل اینجائی که من گرفتار شدم و یادم  نمی‌آید که چگونه سر از اینجا درآورده‌ام، سرمای شب‌هایش در حد جزایر قناری است نا جائی که بعضی وقت‌ها احساس خرسندی می‌کنم اینجا هستم چون می‌توانم به سبک مغز بودن تعدادی از انسان‌ها پی‌ببرم. بوئی گندیده دارد اذیتم می‌کند. نمی‌توانم حدس بزنم منشا اش کجاست. دنبالش هم نمی‌گردم. دلیلی نمی‌بینم که در این مورد از خود حرکتی انجام دهم. به نظرم اینجا همه چیز گندیده، چه برسد به این بو.

 من که بی‌خیال این محل گندیده شده‌ام باید به این بوی گند هم روی خوش نشان ندهم. چشمم به چند متر آن‌طرف تر می‌افتد. شیئی سیاه نسبتا بزرگ نظرم را جلب کرده. به طرفش می‌روم. لحظه‌ای از ترس خشک می‌شوم. بوی گند بیشتر شده است. سوسک بزرگی است که سیبی به پشتش فرو رفته است و بوی بد از جائی بلند می‌شود که سیب آنجاست. سیبی گندیده به اضافه یک جراحت عفونی. حالم دارد به هم می‌خورد اما چشمم همچنان به سوسک است و از ترس نمی‌توانم تکان بخورم. سوسک به طرفم بر می‌گردد. غذا می‌خواهد. نمی‌توانم به خودم ثابت کنم که این یک خوابه، خوابی که از واقعیت هم واقعی تره. نباید از حرف زدن سوسک تعجب کنم و اين را با گاز زدن زبانم به خودم می‌فهمانم. دستم را به کیف خاکستری رنگم فرو می‌کنم که از گردنم آویزان است. دستم از سوراخ ته کیف خارج می‌شود. کیفم پاره بوده و تنها آذوقه‌ام جائی از این صحرا جا مانده است. از سوسک معذرت می‌خواهم. می‌گوید از وقتی یادش است اینگونه بوده ولی باز جای خوشحالی است که از من نترسیدی. لحظه‌ای فکر کردم که حرفم را درباره گم کردن آذوقه‌ام بور نکرده است و از طرفی نمی‌خواستم توجیهش کنم. از او خداحافظی کردم و به راهم ادامه می‌دهم.

 آفتاب لعنتی دوباره دارد از انتهای صحرا خود را بالا می‌کشد. آبم تمام شده و لب‌هایم از فرط بی‌آبی ترک شدیدی خورده‌اند. مزه مشمئز کننده خون را زیر زبانم حس می‌کنم. یادم نمی‌آید که چگونه سر از اینجا درآورده ام. چند دقیقه‌ای نمی‌گذرد که دوباره هوا گرم می‌شود و آفتاب لعنتی می‌خواهد در استخوان‌هایم نفوذ کند. به عقب بر می‌گردم، یک جوری دلم پیش آن سوسک است. اثری از او نمی‌بینم و می‌دانم که گرسنه است. من نیز گرسنه‌ام اما او بیش تر از من گرسنه‌اش بود. دارم بینائی‌ام را از دست می‌دهم، جلو تر جائی را می‌بینم که فکر می‌کنم زندگی درش جریان داشته باشد.آدم توی مقاطعی از زندگیش نمی‌تواند چیزی را که با چشمانش می‌بیند باور کند. نزدیک تر که می‌شوم به راستگوئی چشمان کم سویم آگاه تر می‌شوم و واقعا آن چیزی که می‌بینم حقیقت دارد. مردم،خانه ها، مغازه‌ها. مردمش متمدن به نظر می‌رسند و به صحرا نشینان شباهتی ندارند. سفد پوست هستند و لباس‌های رسمی به تن دارند. می‌دانید که منظورم از لباس‌های رسمی چیست؟ اگر نمی‌دانید مشکل از خودتان است. جلو تر که می‌روم از حرف زدنشان چیزی دستگیرم نمی‌شود. از کنارم رد می‌شوند. انگار هیچ کدامشان مرا نمي‌ینند. حتی نگاهم هم نمی‌کنند. انگار هیچ کدامشان مرا نمی‌بینند. شاید رسمشان این باشد که به غریبه‌ها نباید محل سگ هم گذاشت. دیگر آفتاب لعنتی را احساس نمی‌کنم. گرما معنائی برایم ندارد. خوابم می‌آيد. سایه‌ای کنار دیوار گسترده شده می‌روم کمی بخوابم.

 بیدار که شدم شاید بتوانم با این مردم نه چندان جالب و عبوس ارتباط برقرار کنم.

 چاه آبی آنطرف تر وجود دارد اما نای راه رفتن به طرفش را ندارم. حتی تشنگی‌ام از بین رفته و فقط می‌خواهم بخوابم. این چندمین دفعه در طول دو روز است که به اینگونه چیزها بر می‌خورم. چند ساعت است که خوابیده‌ام؟ اگر از من می‌پرسیدن می‌گفتم که یادم نیست.البته اگر جوابم مهم باشد. هیچ‌کس را در دهکده نمی‌بینم. از مردم غیر عادی آن خبری نیست. مثل اینکه آفتاب لعنتی آنها را فراری داده باشد. شاید بخواهم دوری در این دهکده بزنم. به یک‌باره متروک شدنش باعث ترسم شده است. چوب سفیدرنگی را از دور روی چاه آب می‌بینم. قادر به ایستادن روی پاهایم نیستم. چوب سفید می‌تواند تکیه‌گاه خوبی برایم باشد. چند متری با چاه فاصله دارم که متوجه می‌شوم که چوب سفید اسکلت انسانی است که از نیم تنه به داخل چاه آویزان است . از گردنش کیفی خاکستری آویزان است. دستم را داخل کیف می‌کنم. انگشتانم از سوراخ ته کیف خارج می‌شوند. او هم آذوقه‌اش جائی از این صحرا جا مانده است. هر چقدر به خود فشار می‌آورم یادم نمی‌آید که چگونه سر از اینجا درآورده‌ام.

 

جالب بود نه؟ گفتم پشیمون نمی شید...

جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 19:41 :: نويسنده : مریم پژومان

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : مریم پژومان

 

                   Coelho Paulo:

The only reasons for action …

For Love'

For Victory'

For the glory of God.

-         پائولو کوئلیو :

تنها انگیزه های دست به کاری زدن ...

عشق ،

پیروزی

وشاد کردن خداست.

 

Miracles  occur all around us' signs from God show us the way' angels plead to be heard ' but we pay little attention to them …

-         در اطراف ما همواره معجزاتی رخ میدهند، نشانه هایی از سوی خدا به ما راه را نشان میدهند، فرشتگان میکوشند تا به کلامشان گوش دهیم، ولی ما آن چنان توجهی به آنها نمیکنیم ...

 

Have courage … Open your heart ' and listen to what your dreams tell you. Follow those dreams' because only a person who is not ashamed' can manifest the glory of God.

-         شهامت داشته باش ... دریچه ی قلبت را بگشا ، و به آنچه رویاهایت میگویند گوش کن . در پی رویاهایت باش ، چرا که تنها آنان که خجالت زده نباشند میتوانند شکوه خدایی را تجلی بخشند.

Tell your heart that the fear of suffering is worse than the suffering itself.

-         به خود تلقین کن که ترس از شکست از خود شکست بدتر است.

-      What is this force that drives us far from the comfort of the familiar and makes us takes up challenges instead' even though we know that the glory of this world is only transitory ? I believe this impulse is called the search for the meaning of life . Over many years of seeking a definitive answer to this question in books ' art and science ' and in both the dangerous and easy paths . I have followed ' I have found many answers . I am convinced now that a definitive answer will never be given to us in this life ' but that ' at the last ' at the moment when we stand once more before the creator ' we will understand each opportunity that was offered to us.

 

-         چه نیرویی است که باعث میشود از آرامش ، آنچه برای ما آشناست دل بکنیم و در پی مبارزه ای تازه برویم ، در حالی که می دانیم شکوه این دنیا زود گذر است؟به عقیده ی من نام این انگیزش در جستجوی معنای زندگی بودن است . سال هاست که برای یافتن یک پاسخ قطعی به این پرسش در کتابها ، در هنر و در علم ،جستحو نموده ام ، و در راه های و دشوار گام نهاده ام ، به راهم ادامه داده ام و به پاسخ های گوناگونی دست یافته ام . حال ایمان دارم  که هرگز در این دنیا به این پرسش پاسخی قطعی داده نخواهد شد ، بلکه در پایان ، و آن هنگام که بار دیگر در حضور خالق می ایستیم ،و به تمام فرصتهایی که به ما داده شده است آگاهی پیدا می کنیم.

  

 

 

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:Coelho Paulo: پائولو کوئلیو :عشق ,, :: 10:22 :: نويسنده : مریم پژومان

مهـــــــــــــــــــــر مــــــــادر

ارزشمندترين وقايع زندگي معمولا ديده نميشوند ويا لمس نميگردند، بلکه در دل حس می شوند.

لطفا به اين ماجرا كه دوستم برايم روايت كرد توجه كنيد.

اوميگفت كه پس از سالها زندگي مشترک ، همسرم از من خواست که با زن ديگري براي شام و سينما بيرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولي مطمئن است که اين زن هم مرا دوست دارد. و از بيرون رفتن با من لذت خواهد برد.

زن ديگري که همسرم از من ميخواست که با او بيرون بروم مادرم بود که 19 سال پيش بيوه شده بود ولي مشغله هاي زندگي و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقي ونامنظم به او سر بزنم.

آن شب به او زنگ زدم تا براي سينما و شام بيرون برويم. مادرم با نگراني پرسيد که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادي بود که يک تماس تلفني شبانه و يا يک دعوت غير منتظره را نشانه يک خبر بد ميدانست.

به او گفتم: بنظرم رسيد بسيار دلپذير خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشيم. او پس از کمي تامل گفت که او نيز از اين ايده لذت خواهد برد.آن جمعه پس از کار وقتي براي بردنش ميرفتم کمي عصبي بودم. وقتي رسيدم ديدم که او هم کمي عصبي بود کتش را پوشيده بود و جلوي درب ايستاده بود، موهايش را جمع کرده بود و لباسي را پوشيده بود که در آخرين جشن سالگرد ازدواجش پوشيده بود.

با چهره اي روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد.

وقتي سوار ماشين ميشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم براي گردش بيرون ميروم و آنها خيلي تحت تاثير قرار گرفته اند.

ما به رستوراني رفتيم که هر چند لوکس نبود ولي بسيار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئي همسر رئيس جمهور بود .

پس از اينکه نشستيم به خواندن منوي رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالاي منو نگاهي به چهره مادرم انداختم و ديدم با لبخندي حاکي از ياد آوري خاطرات گذشته به من نگاه مي كند، به من گفت يادش مي آيد که وقتي من کوچک بودم و با هم به رستوران مي رفتيم او بود که منوي رستوران را مي خواند.

من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسیده که تو استراحت کني و بگذاري که من اين لطف را در حق تو بکنم.هنگام صرف شام گپ وگفتي صميمانه داشتيم، هيچ چيز غير عادي بين ما رد و بدل نشد بلکه صحبت ها پيرامون وقايع جاري بود و آنقدرحرف زديم که سينما را از دست داديم.

وقتي او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بيرون خواهد رفت به شرط اينکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم.وقتي به خانه برگشتم همسرم از من پرسيد که آيا شام بيرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خيلي بيشتر از آنچه که مي توانستم تصور کنم.

چند روز بعد مادرم در اثر يک حمله قلبي شديد درگذشت و همه چيز بسيار سريعتر از آن واقع شد که بتوانم کاري کنم.

کمي بعد پاکتي حاوي کپي رسيدي از رستوراني که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خورديم بدستم رسيد.يادداشتي هم بدين مضمون بدان الصاق شده بود: نميدانم که آيا در آنجا خواهم بود يا نه ولي هزينه را براي 2 نفر پرداخت کرده ام يکي براي تو و يکي براي همسرت.

و تو هرگز نخواهي فهميد که آن شب براي من چه مفهومي داشته است، دوستت دارم پسرم.

در آن هنگام بود که دريافتم چقدر اهميت دارد که بموقع به عزيزان مان بگوئيم که دوست شان داريم و زماني که شايسته آنهاست را به آنها اختصاص دهيم.

هيچ چيز در زندگي مهمتر از خدا و خانواده نيست

زماني که شايسته عزيزان تان است به آنها اختصاص دهيد زيرا هرگز نمي توان اين امور را به وقت ديگري واگذار نمود.

هرگز فراموش نکنیم که بزرگی گفته : دسته گلی که بعد از مرگم بر مزارم می گذاری با یک شاخه اش قبل از مرگ مرا یاد کن.

هیچ وقت برای اختصاص دادن به پدر و مادر مان دیر نیست ، امروز بهتر از ديروز و فرداست .

 

 

یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 12:11 :: نويسنده : مریم پژومان

 

 

اوصاف آن حضرت با دقت تمام از زبان پيامبر (ص) و ائمه (ع) بيان شده است . شايد فلسفه اين امر بدان جهت بوده که با ذکر اين اوصاف جلوي هر کسي را که قصد داشته ادعاي مهدويت بکند ، بگيرند . چرا که مساله ظهور امام مهدي در آخرالزمان يکي از ضرورتهاي ديني هم شده بود . و از آنجا که فراهم آمدن تمام اين صفات و ويژگيها ، که در روايات اسلامي ذکر آنها رفته ، در شخص مدعي مهدويت امکان ناپذير است بنابراين باعث مي شود تا دروغ او پيش مردم فاش شود .
درباره اوصاف آن حضرت چنين آمده است :
1- رسول خدا (ص) اوصاف حضرت مهدي را چنين مي فرمايد : «مهدي از من است ، او بلند پيشاني است و داراي بيني باريکي است که ميانش اندک برآمدگي دارد . مهدي از فرزندان من است . چهره اش چون ماه تابان است . چشمان گردي دارد . رنگش ، رنگ عربي و بدنش ، بدن اسرائيلي است . صورتش مثل دينار (گرد و سرخ) است . دندانهايش چون اره (تيز و بران) و شمشيرش چون سوزش آتش است».
2- امام علي (ع) نيز در توصيف حضرت قائم چنين مي فرمايد :
«مهدي ديدگاني مشکي دارد و موهايي پر پشت . او داراي چهره سرخ و پيشاني نوراني است . صاحب خال و علامت است . عالمي است غيور که اخبار گذشتگان را داراست . ساحت و درگاهش از همه شما گشاده تر و دانش او را تمام شما افزون تر و بيش تر از همه شما به جاي آرنده صله رحم است . به مرغ (که در آسمان پرواز مي کند) اشاره مي کند و در دستش فرو مي افتد ، و شاخي (خشک) در زمين مي کارد ، سبز مي شود و برگ مي آورد».

 

3- امام حسين (ع) درباره اوصاف آن حضرت نيز چنين مي فرمايد :

 

«مهدي را از روي سکينت و وقاري که دارد و همچنين دانش او به حلال و حرام و نيازمندي مردم به او و بي نيازي او از مردم مي شناسيد».

 

4- امام باقر (ع) اوصاف امام مهدي را چنين بيان کرده است :

 

«سياهي چشمانش تابنده و پنجه هايش قوي و زورمند است و زانوانش بزرگ و شکمش فربه است . پشت او دو خال است ، خالي به رنگ پوستش و خالي همانند خال پيامبر ، ابروانش به هم پيوسته است ، ديدگانش از کثرت شب بيداري و عبادت آشکار است ، سياهي چشمانش تابنده است . در صورتش اثري (خالي) است ، سينه اش فراخ است ، شانه هايش را (به دو طرف بدنش) رها مي کند و سر استخوانهاي کتفش بزرگ و درشت است».

 

5- امام صادق (ع) نيز درباره اوصاف آن حضرت فرموده است :

 

«مهدي خوش سيما ، گندمگون است که به سرخي مي زند ، ابرو کمان و نوراني است و سياهي چشمانش بغايت سياه است ، چشمان فراخ دارد ، بالاي بيني اش برآمده است ، بيني عقابي دارد و پيشاني بلند ، او خاشع است و نازک مثل شيشه ، هيبتش مردم را مي ترساند ، به مردم و دلها نزديک است ، شيرين گفتار و خوش سيماست ، ساقهايش باريک است و بدني نيرومند دارد ، چون بر کوه بانگ زند صخره ها از هم بپاشند و فرو ريزند ، دست بر بنده اي نمي نهد جز آنکه دلش همچون پاره هاي آهن (سخت و نيرومند) مي گردد . نه بسيار بلند بالاست و نه بسيار کوتاه بلکه ميانه قامت است ، سر گرد دارد و سينه ای فراخ ، بلند پيشاني است و ابروهايش پيوسته است ، بر گونه راستش خالي است گويا دانه مشک است که بر قطعه عنبر ساييده باشند».

 

6- امام رضا (ع) نيز اوصاف امام را چنين بيان کرده است :

 

«او شبيه من و شبيه موسي بن عمران است . هاله هايي از نور او را احاطه کرده که به پرتو قدس درخشيدن گيرد . داراي اعتدال اخلاق است و رنگي شاداب دارد . در هيبت بدني به رسول خدا (ص) شبيه است . نشانه اش آن است که (از نظر سن) سالخورده است اما سيماي جوان دارد تا آنجا که بيننده او را چهل ساله يا کمتر مي انگارد . ديگر از علايم او آن است که تا گاه مرگ و با وجود گذشت روزها و شبها ، اصلا پير نمي شود»

 

منبع روایات : کتاب «يوم الخلاص» نوشته کامل سليمان صفحات 51 تا 55

 

 

 

جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : مریم پژومان

 

بزرگی درعالم خواب دید که کسی به او می گوید : فردا به فلان حمام برو وکار  روزانه ی حمامی را از نزدیک نظاره کن.دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم  که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و د ر هوای گرم از فاصله ی دوربرای گرم کردن آب حمام  هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.به نزدیک حمامی رفت وگفت:کار بسیار سختی داری ،در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و...  حمامی گفت : این نیز بگذرد.

یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید ودوباره به همان حمام مراجعه کرد دید آن مرد شغلش عوض شده ودر داخل حمام از مشتری ها پول می گیرد.مرد وارد حمام شد وگفت:یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری،حمامی گفت:این نیز بگذرد.دوسال بعد هم خواب دید این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید وقتی جویا شد گفتند:او دیگر حمامی نیست  در بازار تیمچه ای(پاساژی) دارد ویکی از معتمدین بزرگ است.به بازار رفت و آن مرد را دید گفت:خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می بینم معتمد بازار وصاحب تیمچه ای شده ای،حمامی گفت:این نیز بگذرد.مرد تعجب کرد گفت:دوست من ،کار وموقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟ چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آن جا نبود .مردم گفتند:پادشاه  فرد مورد اعتمادی رابرای خزانه داری خود می خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد واودر مدتی کم يكي از نزدیکترین وزیران پادشاه شد وچون پادشاه او را امین می دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.مرد به کاخ پادشاهی رفت واز نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود جلو رفت خود را معرفی کرد وگفت:خدا را شکر که تورا در مقام بلند پادشاهی می بینم  پادشاه فعلی وحمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد.مرد شگفت زده شد وگفت :از مقام پادشاهی بالاتر چه می خواهی که باید بگذرد؟ولی مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد.گفتند: پادشاه مرده است ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد مشاهده کرد  بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده حک کرده ونوشته است این نیز بگذرد.

 

هم موسم بهار طرب خیز بگــــــــــذ رد

هم فصل ناملایم پاییز بگـــــــــــــــذ رد

گر نا ملایمی به تو کرد از قـضـــــــــــــا

خود را مساز رنجه که این نیز بگـــــذ رد

نتیجه زندگی ، چیزهایی نیست که جمع می کنیم

بلکه

قلبهایی است که جذب می کنیم

 

جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 16:17 :: نويسنده : مریم پژومان


مي داني از كجا به تو آورده ام پناه
از آن طرف كه كاسه ي من شد پر از گناه
از آن طرف كه هرچه بگويم هبوط بود
آن سو كه دل به نيمه نگاهي منوط بود
تا دل زكفتري كه ندارد جدا شود
هي گيج مي خورد به قفس تا رها شود
هي گيج مي خورد به قفس تا بيني اش
هي شوق و هي شهامت و هي شعله و عطش
امشب دوباره بي پر و بالم كمي ببار
مردم در انجامند عطشناك انتظار
پرواز در حصار زمستان تكيده است
از آن طرف براي دلم شاپرك بيار
آدينه ها مسير نگاهم كبوتري است
رو كن به شهر خاطرم اي آسمان تبار
مي آيي از تنفس شرجي ترين طلوع
بر چشم فرش صبح نگاهم قدم گذار
بي شك تمام پنجره ها سبز مي شوند
در پيشواز مقدمت آبي ترين بهار
مانده است در تزلزل دستم كوير دل
باران ترين سخاوت جاري! نمي ببار
اقرار ميكنم مه من بي تو شب شده است
نخل دلم زغيبت تو بي طرب شده است
اقرار مي كنم كه تو از سيب هم سري
از بوي هر چه گندم و انجير برتري
اي آسمان مسير تماميت درخت
والاترين ظهور خدا،حرمت درخت
در انجماد فاصله ات پير مي شوم
مولا دوباره بي تو زمين گير مي شوم
اين روزمگر قفس مي كشد مرا
هي مي چراندم و سپس مي كشد مرا
اي آسمان مسير تماميت درخت
والاترين ظهور خدا، حرمت درخت
هرجا كه شب تمام شود ابتداي توست
خورشيد سهم كوچكي از روشناي توست
دريا غزل به خاطر اين دل نمي ببار
باران، حضور ممتد وبي ادعاي توست
از پا نشستن است نصيب صبوري ام
مي دانم ايستاده شكستن براي توست
هرگز نفس به گرد حضورت نمي رسد
اين هيمنه حضور رفيع و رهاي توست
شب،شعله،شوق،عشق،شهامت و نقطه چين
اينها همه شروع من مبتلاي توست
ديدي چگونه آخر اين شعر خسته ام
از بس كه جمعه ها سر راهت نشسته ام
از بس گريستم همه ام را به پاي تو
عاشق ترين حضور دلم هم براي تو
سخت است انجماد عطشناك انتظار
مولاترين به خاطر اين دل نمي ببار
شاعر : ناشناس

 

*****


مرا ببخش اگر از غروب لبريزم
كه عهد كرده ام از روشني بپرهيزم
و يك تفاوت فاحش ميان ما مانده است
تو ازدحام درختي و من خزان خيزم
سر پريدن از اين آشيانه دارد دل
و من براي همين با خودم گلاويزم
شبي مسيح دلم را به جرم اي تصميم
به چشم هاي چليپايي ات مي آويزم
قسم به زخي پايم، اگر ز چشمانت
هزار بار بيافتم دوباره برخيزم
بيا بيا و ببين با دلم چه ها كردي
كه در حضور غرورم ترهم انگيزم
چنان به آتش اين التماس خو كردم
كه از نگاه دلم تكه تكه مي ريزم

شاعر : ناشناس

پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, :: 11:41 :: نويسنده : مریم پژومان

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی تربیتی محدثه شهرستان شهرضا و آدرس kanonmohadase.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 70
بازدید کل : 16884
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
سیستم جامع افزایش بازدید پردیس باکس